English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1150 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
quads U زندانی کردن در زندان افکندن
quad U زندانی کردن در زندان افکندن
escort guard U محافظ زندانی جنگی بدرقه زندانی
wear stripes U دوره زندانی را گذراندن زندانی بودن
serve a sentence U به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
prisoners U زندانی
prisoner U زندانی
jailŠetc U زندانی
gaolbirds U زندانی
jailbird U زندانی
jailbirds U زندانی
termer U زندانی
immure U زندانی کردن
take prisoner U زندانی کردن
to serve time U زندانی بودن
prisoner's dilemma U معمای زندانی
jail U زندانی کردن
releasing a prisoner U ازادسازی زندانی
gaoling U زندانی کردن
send-up U زندانی کردن
prisoners of war U زندانی جنگی
gaols U زندانی کردن
prisoner of war U زندانی جنگی
gaoled U زندانی کردن
The fujitive ( elusive ) prisoner . U زندانی فراری
jails U زندانی کردن
politic U زندانی سیاسی
send up U زندانی کردن
jailing U زندانی کردن
run-ins U زندانی کردن
incarcerated U زندانی کردن
jailed U زندانی کردن
imprisonment U زندانی شدن
send-ups U زندانی کردن
incarcerate U زندانی کردن
gaol U زندانی کردن
incarcerates U زندانی کردن
incarcerating U زندانی کردن
run in U زندانی کردن
run-in U زندانی کردن
inmates U اهل بیت زندانی
inmate U اهل بیت زندانی
extradition U تسلیم اسیر یا زندانی
bars U جای ویژه زندانی درمحکمه
bar U جای ویژه زندانی درمحکمه
probationer U زندانی ازاد شده بقیدشرف
qoud U درزندان افگندن زندانی کردن
probationers U زندانی ازاد شده بقیدشرف
short term U حداقل مدت تنبیه و زندانی
black flag U پرچمی که نشانی اعدام زندانی است
probationer U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
probationers U زندانی مشروطی که برای کار اعزام میشود
local parole U زندانی که به قید ضمانت محلی ازاد میشود
administrative segregation U زندانی کردن به طور انفرادی تفکیک اداری
habeas corpus U حکم توقیف از طرف دادگاه باذکر دلایل توقیف
transfer of cause U احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
discharges U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge U مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
writ U دستور دادگاه حکم دادگاه
writs U دستور دادگاه حکم دادگاه
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
incarcerated U زندانی کردن حبس کردن
to put in to prison U زندانی کردن حبس کردن
incarcerates U زندانی کردن حبس کردن
incarcerate U زندانی کردن حبس کردن
incarcerating U زندانی کردن حبس کردن
unlawful detention U توقیف غیر قانونی
false imprisonment U توقیف غیر قانونی
arbitrary arrest U توقیف غیر قانونی وخودسرانه
fetch U دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
fetched U دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
fetches U دستوری که دستور بعدی حافظه را بازیابی میکند
edit U کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
edited U کلمات دستوری و دستور العملی که در هنگام ویرایش به کار می روند
attachment U توقیف و ضبط شخص یا مال به دلایل قانونی ضمیمه
attention code U حروف AT در دستور Hayes AT به مودم می گوید که دستوری در ادامه بیان خواهد شد
parol arrest U جلب و توقیف فردی که درحضور رئیس دادگاه بخش مرتکب اخلال نظم عمومی شده است
supersedeas U دستور موقت دادگاه در موردخودداری از انجام یا ادامه کاری
tenors U فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
tenor U فحوا و مفاد و مدلول سند رونوشت حکم یا دستور دادگاه
mesne process U مراحل مختلفه و احکام وقرارهای مختلف دادگاه تاپیش از دستور اجرا
captions U توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
caption U توقیف کردن به حکم دادگاه حکم دستگیری
injunctions U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunction U دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
run U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs U دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
demurs U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demur U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurring U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
demurred U ایراد میکند که مدعی یا ادعای وی شرایط قانونی لازم را فاقد است . دراین حالت موضوع به دادگاه احاله میشود که تصمیم بگیرد که اصولا" خوانده ملزم به پاسخگویی دعوی هست یانه
statement U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
statements U 1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود
one for one U که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند
repeal U احضار کردن احضار
repeals U احضار کردن احضار
citation U احضار احضار به بازپرسی
citations U احضار احضار به بازپرسی
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts U دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
breakaway U شکستن خط محاصره شکستن بند زندان فرار از زندان
under restraint U در توقیف تحت توقیف د ربند
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
purging a contempt of court U جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
Who knows?You never can tell. U کسی چه می داند ؟
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
manadamus U حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet U احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
She considers herself to be the mastermind. She thimks she knows it all. U خودش را عقل کل می داند
Who knows what the end wI'll be? U عاقبت کاررا کی می داند ؟
in my f. U به ایین سوگند خدامی داند
Any fool knows that . U اینرا دیگه هرخری می داند
Even a fool knows this . U یک احمق هم این رامی داند
Every one is supposed to know to read and write . U فرض بر اینست که هر کس خواندن ونوشتن را می داند
incarnationist U کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
experts U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
expert U شخصی که درباره موضوعی بسیار می داند
summary court U دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
She considers it beneath her dignity to work . U کار کردن را کسر شأن خود می داند
Blessings are not valued till they are gone. <proverb> U قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى گرفتار آید.
He has been a beggar for a hundred years; yet he d. <proverb> U صد سال گدائى مى کند هنوز شب جمعه را نمى داند .
separator U نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان
skips U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
modifiers U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
statements U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
statement U دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
modifier U دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد
skipped U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
skip U دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند
actual address U دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود
piped U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
pipe U که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
GOSUB U دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند
effective U دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود
prefix U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
prefixes U کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود
If Ali is the camel-driver , he knows where to lea. <proverb> U اگر على ساربان است مى داند شتر را کجا بخواباند .
branches U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
branch U مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر
cast pearls before swine <idiom> U از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
to keep somebody in suspense <idiom> U کسی را در حالت هراس گذاشتن [چونکه نمی داند چه پیش خواهد آمد]
discrimination instruction U دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند.
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
parting injuncyions U دستور در هنگام جدایی اخرین دستور
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
macroinstruction U دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo
language U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
languages U زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است
do nothing instruction U دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
halts U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halted U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
halt U وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود
resident U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
residents U برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
branch U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
branches U دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند
one plus one address U قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد
He scorns and sneers at everyone. He is contemptuous of everyone. U هیچکس راداخل آدم نمی داند (حساب نمی کند )
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
immediate U دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند
imperative U دستوری
grammatical U دستوری
reverting U دستوری که
imperatives U دستوری
instructional U دستوری
rubrical U دستوری
n plus one address instruction U دستوری که از
quick format U دستوری
reverted U دستوری که
revert U دستوری که
reverts U دستوری که
magistral U دستوری
citation U احضار
vocations U احضار
vocation U احضار
citations U احضار
convocations U احضار
summons U احضار
summonsed U احضار
summonses U احضار
summonsing U احضار
recalling U احضار
summoning U احضار
Recent search history Forum search
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
3Pakhmeh be farsi mannish chi mishe?
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1معنی لغوی کیسینگ در رشته مهندسی آب چیست؟
2purchase off the registry
1در مورد فعلهای مجهول
1The outright abolition of the death penalty.
2تعریف فونتیک چیست؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com